تنزل الملائکة و الروح
آن روح خلقتش از ملائكه بالاتر است. البتّه مراد از روح اين ارواح انسانى نيست، بلكه اين ارواح انساني در تحت آن روح كلّى و روح اعظم هستند. و خلقت آن روح اعظم از نظر احاطه و سعه بسيار عجيب است.
آن روح خلقتش از ملائكه بالاتر است. البتّه مراد از روح اين ارواح انسانى نيست، بلكه اين ارواح انساني در تحت آن روح كلّى و روح اعظم هستند. و خلقت آن روح اعظم از نظر احاطه و سعه بسيار عجيب است.
دانشجوی مسلمان، دانشگاه را فتح کرد، لانهی جاسوسی را فتح کرد امّا خودش از درون مغلوب شد! چرا؟ برای خاطر اینکه دچار ضعف تحلیل و ضعف محتوا بود؛ هیجانات بود، خیلی هم تند منتها آن ذهنیّت، از محتوای لازم خالی بود [لذا] در یک نقطهی حسّاسی ضربه خورد.
در مجلس ترحيمى به مناسبت شهادت مرحوم حاجّ سيّد مصطفى خمينى كه سخنران آقاى دكتر حسن روحانى بود به استناد به آيه كريمه: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً كه پس از ابتلاى حضرت ابراهيم به ذبح اسماعيل خداوند منصب امامت را به وى عطا كرد اظهار كردند كه چون اينك فرزند آيةالله خمينى شهيد شده است، نام امام بر ايشان بايد گذاشته شود.
صدام ... با اينكه ظالم است و ستمكار است ولى معذلك اين خطرناكتر است يا آنكه از اوّل عمر ريشى گذاشته و پشمى و عمّامهاى و قبائى و ردائى و رفته در سردابهاى نمور نجف، براى اينكه رئيس بشوم، نه براى اينكه من خدمتى به دين كنم.
نکته جالب اینکه اگر زن از اهل کتاب نبود، حق ورود به غرفة النوم (اتاق خواب) را نداشت و صرفاً کنیز مطبخی (کارگر آشپزخانه) بود.
مسلمانان صدر اسلام زرتشتیان را اهل کتاب نمیدانستند گرچه اکثر علمای معاصر شیعه ایشان را اهل کتاب یا ملحق به اهل کتاب میدانند.
امشب دختر کوچکم که در سال اول ابتدایی تحصیل میکند، مثل خیلی از شبها، دفتر و کتابش را در مقابلم باز کرد و در نوشتن تکالیف خود از من کمک خواست؛ درس هفتمِ کتاب فارسی به آموزش حرف «اِ» اختصاص دارد؛ تصویر رهبر فقید انقلاب با آن لبخند آسمانی توجهم را جلب کرد: اِمام
کتاب را کمی ورق میزنم؛ اتفاقاً در درس سوم هم حرف میم با کلمه امام و با همین تصویر آموزش داده شده. در کتابهای دیگر هم همهجا کلمه امام با همین تصویر است.
غرق در فکرم که فرزندم در آینده از واژه امام چه ادراکی خواهد داشت؟!
چندی قبل که به زیارت مزار عارف نامی ابوسعید ابوالخیر رفته بودم ندانم چه شد که دستی از غیب مرا به سبزوار و زیارت مزار حاج ملاهادی حکیم کشاند. مزار وی را بس نورانی و مملو از عشق خدا یافتم.
بر آن شدم تا تحقیق کنم که ایشان از نظر مقام عرفانی در چه سطح و درجهای بودهاست؛ گزارههای ذیل در این باره شنیدنی است:
۱. حكيم سبزوارى، هنگام ورود به كرمان، در مدرسه معصوميّه آن شهر قريب يك سال با كمال تواضع و فروتنى به نام «هادى آقا» به عنوان مسئول نظافت مدرسه، به نفسكشى و رياضت پرداخت. و با داشتن كمالات ذاتى و مراتب علمى و بدون اينكه خود را معرفى كند به اين امر مشغول بود و چون همسرش فوت نموده بود، دختر خادم مدرسه را به همسرى برگزيد.
۲. علامه آیةالله حسینی طهرانی میفرمایند:
«صدرالمتألّهین و حاج ملا هادی سبزواری، هیچکدام در این نشأه به کمال نرسیدند. و هر دو سالک بودند و نه کامل، ولی به نظر من سلوک حاج ملا هادی از سلوک صدرا أحلی بوده است و این از اشعارش پیدا است.»
۳. همچنین مرحوم علامه طهرانی درباره اشعار ملاهادی سبزواری میفرمایند:
«حكيم اديب و فيلسوف نادر الوجود ما مرحوم حاج ملّا هادى سبزوارى رفَع اللهُ مرتبتَه، اشعار عرفانى و حقائق عِلوى وى منحصر در قالب غزل نبوده است. او ترجيع بند و مثنويّات و مقطَّعات و رباعيّات و ساقى نامهاى دارد كه هر يك مشحون از اسرار و لطائف مىباشد؛ بالاخصّ در ساقى نامه خود كه حقّاً بيداد مىكند، نظير ساقى نامه رَضِىّ الدِّين آرْتِيمانى در سلاست مطلب و روان بودن ذوق در قوالب عبارات بديعه حقّ مطلب را چنان ادا مىنمايد كه در سرحدّ كرامت بايد به حساب آورد.»